تنهایی حقیقت زندگی
میبینی حالا شبیح من تو دنیا پر خوب فقط من احمقم که شب ها تو خود صبح دارم زجره میکشم با استرس کاری دلم رو خوش کردم به یک اس ام اس خالی یادش بخیر چ خاطراتی بامن توداشتی ته همه چیزو دیدم وقتی غالم گذاشتی من به خیال خودم گفتم از این نمی خورم گفتم اخرین نفره دیگه زمین نمی خورم ولی خدای تو ببین ب چ روزی افتادم صبح تا شب منتظر یدونه میزکارم کارهای که به خاطرت غید هرچه طرفدارو زدم ی جوری حرف میزد انگاری طلب داره ازم اینقد بهونه میگرفت تا ب جدایی میرسیدمیگفت مجاز نیستی تو ب جایی نمیرسی .باشه هرچه تو بگی ما که عددی نبودیم شاید مشکل اینجاست ادم عوضی نبودیم«وقت ها ی سانیه بدم انگار ی عمردیگه بودوقتی رسیدی عشق تو از سر من پریده بود اهای قریب وحشت نفهمیدی چی کشیدم ی یادگاری از تو بود ب هرچه که میرسیدم گفته بودی که عشقمو پای حوس نمیبرییییی گفتی تو اغوش کسی نفس نفس نمیزنی اما صدای نعره هات به گوش اسمون رسید با لحن تیز خنده هات رو رگ ابروم کشید»دلم خیلی واسه خودم میسوزه همون مزاحم الان ادم دیروزه می گفت از وقتی اومدی طعم خوشی رو چشیدم تو که میشناسی منو بد کسی رو نمیگم یادت میاد شب ها میگفتی پیشم بودی کاش حالا بوی اونو میدی همون دیشب بودی باهاش اینا تغسیر تو نیست از بخت بد منه که تو اغوش یکی دیگه دست وپا میزنه تو چجوری دلت اومد لعنتی حرفی بزن پس تو نیستی ببینی چقد روز ها کشندس بازخم زبون هاش شکنجم میداد.میگفت خونوادم میگن اصلا به هم نمیان با لحن خندت حرف هاتو میزدی خوشحالم با نام و یاد من از خواب نمیپری دیگه کسی نمیپرسه کجایی وکی میرسی خونه از این حرف ها گذشته این ته قصمونه«گفته بودی که عشقمو پای حوس نمیبرییییی گفتی تو اغوش کسی نفس نفس نمیزنی اما صدای نعره هات به گوش اسمون رسید با لحن تیز خنده هات رو رگ ابروم کشیددددددددد»
قالب ساز طراح قالب |